In God We Trust | ܩܝ̇ߺظوܩܣ‌ߊ‌ܨ ܥ‌‌ܝ‌ ܥ‌‌ܠِ ܩیوܣ‌ܨ ܩܩܝ̇ߺوܫܘ

باز آمدم باز آمدم
مستم چو هستان آمدم
گر هست انسان این‌چنین
من سان دیوآن آمدم

من آمدم کز راه دور
از رنج زخم ُ حرفِ زور
من آمدم بعد از عبور
با مِی؛ طرب... با این سرور

باید رها باشم رها
کز این جهان گویی جدا
باید شوم بار دگر
یاری رسانی از صفا

شعری ز جام ُ جان ُ نور
شعری سراسر عشق ُ شور
خواهم نوشت خواهم سرود
از فصل انگورُ مرور ...


برچسب‌ها: شعر
+ ࡅ߭ࡐ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܘ ܢܚ݅ܥ‌‌ܘ ࡅ߳ࡐ‌ܢܚࡈߊߺ ܦ̇ܝ‌ܝ̇‌ߊ‌ࡅ߭ܘ