In God We Trust | ܩܝ̇ߺظوܩܣ‌ߊ‌ܨ ܥ‌‌ܝ‌ ܥ‌‌ܠِ ܩیوܣ‌ܨ ܩܩܝ̇ߺوܫܘ

من از نخواستن آغاز می‌شوم. . از اشکِ تولد، از اشکِ درد ، از اشکِ شوق، من از نخواستن آغاز می‌شوم ، و امتداد می یابم با لرزش دستان، با تپش قلب، با شکستن استخوان‌های دل، با ترس‌های زیبا، با اما و اگرها...، من از نخواستن آغاز می‌شوم و امتداد می‌یابم ، با معجزه‌ای ساده با نامی ساده تر ، اسمت را که صدا می‌زنم، دلهره که می‌گیری امتداد می‌یابم در تو، در رگ‌های تو، در دم و بازدهم‌هایت، من شبیهِ حفره‌ای هستم، سانِ سیاهچهاله‌های کهکشان، با نگاهی به من به جهانی دیگر می‌رسی، خودم آن‌جا نیستم آدم‌ها اما به من معتقدند.. من عشق هستم.

مسیر دایره‌ای شعر، مثل رشد جنین در رحم یا گردش سیارات دور مرکز، حرکتِ آگاهی‌ست از بی‌خودی به خودشناسی.

  • فرم دایره‌ای = چرخه‌ی تولد و امتداد
  • جنین در مرکز = آغازه‌ی حیات
  • متن پیرامون = رشد، تجربه، آگاهی

○در ظاهر،" نخواستن" به معنی امتناع و انفعال است. اما در فلسفه‌ی عرفانی، به‌ویژه در نگرش ابن‌عربی و مکتب وحدت وجود،هیچ چیز از میلِ ظاهری آغاز نمی‌شود؛ بلکه از خلاء آغاز می‌شود که ؛ عدم، یا نخواستن سرچشمه‌ی پیدایش است.

○خودِ عشق را در حالت جنینی تصویر کرده‌‌ام عشقی که هنوز نیامده، اما در حال شکل‌گیری است...این تداعی یادآور نقطه‌ی وحدتِ عرفانی هم هست:همان‌طور که جنین در رحم به‌واسطه‌ی تاریکی و بی‌زمانی رشد می‌کند،روح نیز در دل نخواستن و خلاء پرورده می‌شود.

○سیاه‌چاله، جایی‌ست که نور هم در آن ناپدید می‌شود؛اما از دیدگاه کوانتومی و عرفانی، هم‌زمان درونش جهانی تازه زاده می‌شود. من عشق را به چیزی تشبیه کرده‌ام که همه‌چیز را در خود می‌بلعد تا از نو خلق کند.این همان معنای عشق در تصوف است: فنا در معشوق، تا رسیدن به بقا.بنابراین عشقِ من عشق زمینی نیست؛ بلکه "نیروی کیهانیِ وحدت" ست؛ نیرویی که هستی را به چرخش و تولد وامی‌دارد.

○ سیاه‌چاله، آینه‌ی من است؛جایی که نور ناپدید می‌شود و جهانی تازه زاده می‌گردد.من، همه‌چیز را در خود می‌بلعم تا از نو بیافرینم.این است رازِ من:فنا برای بقا،نیروی کیهانیِ وحدت؛ گردشی جاودان میان نبودن و بودن.


برچسب‌ها: شعر , منِ هو
+ ࡅ߭ࡐ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܘ ܢܚ݅ܥ‌‌ܘ ࡅ߳ࡐ‌ܢܚࡈߊߺ ܦ̇ܝ‌ܝ̇‌ߊ‌ࡅ߭ܘ |