پفک خورده بودم و لبم رنگ پفکی شده بود، پاکش کردم و رژ زدم و رفتیم بیرون و برگشتیم و جوجه دید رژ دارم گفت رژ زدی ؟ گفتم نه پفکی شده بعد بچه جان دست زد به لبم انگشتش رو نگاه کرد بعد بو کرد اخرش برای اینکه مطمئن بشه مزه هم کرد 😂😂 از بس علاقه به رژ داره چک کرد مبادا رژ باشه و اون نزده باشه

امروزم رفتیم خانه بازی ی خانمه اونجا سنش تقریبا بالا بود گفت بچه خونه تنهاست ؟ گفتم اره گفت معلوم دنبال بچه ها میره تو پارک و میخواد باهاشون بازی کنه ، بعد گفت بهتون نمیاد بچه داشته باشین اسپند دود کنین گفتم نزدیک سی سالمه دیگه گفت اصلااااا بهت نمیاد و رفتی خونه اسپتد دود کن حتما بهت میخوره تازه دانشجو شده باشی گفتم لطف دارین شما 😂😁😁😁😅😅

انرژی مثبت گرفتم

خلاصه اومدیم خونه گوشیمم طبق معمول موقع ماشین گرفتن خاموش شد و تاکسی دربست گرفتم ک زودتر برسیم و ی سر هم خونه مامانم اینا رفتیم کسی نبود تنها بودیم و بعد هم اومدیم خونه خودمون

کسرخواب فرزانه

دارم از کسر خواب بیهوش میشم

من و جوجخ چارشنبه رفتیم مدرسه و معلم پنجم بودیم کلاس مامانم پنشنبه دوتایی رفتیم رستوران و پیاده برگشتیم خونه و تو راه دوتا شانسی خریدیم

جمعه هم تنها بودیم باباش رفته بندر و اهواز و ... مامانم ایناهم رفته بودن مشهد دکتر و من نرفتم بخاطر مریضی بچه

این چند روز بچه کم میخوابه و منم نمیذاره بخوابم، سرما هم خوردم و منگم حسابی

امروز صبح بعد سرچ تحقیق و زنگ تفریح و بوفه داری دو زنگ آخر کلاس اول رو سپردن به من ، چون فقط چند ساعت معلمشون بودم و کوچولو بودن دلم نمیومد داد بزنم که اروم بشن اوناهم حسابی آتیش سوزوندن و سر و صدا کردن ازشون خواستم یکیشون سرود بخونه یهو تا شروع کرد به خوندن همه ریختن وسط و باهاش همخوانی کردن با صدای خیلی بلند هرجی میگفتم ارومتر گوش نمیدادن 😂

امروز برای تنوع شکلات بردم دفتر و دوتا دستمال کاغذی چون کم بود